اولين دندان
ديروز كه از اداره رفتم خونه مثل هميشه با آوا كلي ذوق كرديمو جيغ زديم و خنديديم. داشتم به لباي خندون خوشگلش نگاه ميكردم كه ديدم لثه پايينش سفيدِ. دوباره كه خوب نگاه كردمو دقت كردم ديدم اولين دندونش دراومده و نيش زده. انقدر ذوقزده شده بودم كه قبل از اينكه مانتومو در بيارم رفتم يه قاشق آوردم زدم به دندونش ديدم صدا ميده. كلي خوش حال شدم و به مامان راضي نشون دادم. اونم گفت كه از صبح خيلي دستش توي دهنش بوده و معلوم بود كه امروز و فردا دندونش در مياد. سينهخيز رفتن رو هم داره ياد ميگيره تا يه جاهايي خودشو ميكشه بعد هم انگار كه كوه كنده، خسته و كوفته همونجا ميخوابه. آوا جونم در اومدن اولين دندونتو تبريك مي گم ماماني. ما عاشقتيم. &nb...
نویسنده :
مونا
12:27